جل الخالق
سلام چغندر مامان. عزیزم خیلی دلم می خواست روز به روز کارهای جدیدی رو که انجام میدی اینجا بنویسم. اما مگه میذاری؟ این خاطره زایمان هم که کلی طولانی شد. تازه می خوام عکسات رو هم طبق تاریخ تقریبا اینجا بذارم که بازم فرصت نمیشه. بذار چندتا از کارات رو که یادمه بنویسم. از همون اول که دنیا اومدی وقتی به روی شکم میذارمت، گردنت رو میگیری بالا. اوایل زودتر خسته میشدی، اما رفته رفته هم بیشتر سرت رو میاری بالا و هم مدت زمان بیشتری اینور اونور رو نگاه می کنی. باز تقریبا از همون اوایل وقتی می خوای به زور چیزی رو بفهمونی یا لج کنی، پاهات رو جمع میکنی و به هر جا که بتونی تکیه شون بدی (مثلا شکم من وقتی تو بغلم هستی) می چسبونی و ...
نویسنده :
سارا
20:54