مادرانه

فقط ۸۴ روز

سلام خوبی‌ عزیز دلم؟ مامان جون دیدی روزهای باقی‌ مونده تو تیکر بالای صفحه دو رقمی‌ شده؟ فقط ۸۴ روز دیگه مونده. ای خدا یعنی‌ می‌شه این ۸۴ روز هم با خوبی‌ بگذره و دختر نازم رو ببینم؟ مامان جون عجله ای‌‌ ندارم ها. الانم تو دختر گل من هستی‌ و با بودنت حسابی‌ منو شگفت زده میکنی‌. دیروز رفته بودیم دکتر. خانوم دکتر ازم پرسید دوران بارداری برات جالبه؟ تو دلم گفتم از کجاش برات بگم؟ چه جوری برات تعریف کنم؟ مامانی‌ هر ثانیه فکرم پیش توئه. احساس می‌کنم هر مادری باید این جوری باشه. وقتی‌ میگن زنهای قدیمی‌ چه راحت ۱۰-۱۵ بار باردار میشدن و ۷-۸ تا...
12 مرداد 1390

بارون میاد

بارون میاد جرجر وقتی بچه بودیم چقدر دوست داشتیم بریم زیر بارون و تند تند بچرخیم و بخونیم بارون میاد جر جر... حالا هوا بارونیه. دل من بارونیه. چشمام بارونیه. اما اصلا دلم نمی خواد تند تند بچرخم و شعر بخونم...   ...
3 مرداد 1390

عیدتون مبارک

سلام عزیز دلم. امروز بهترین روز خداست. روز تولد مهربونترین پدر دنیا. مهربونترین پدر همه آدمها. اومدم این روز عزیز رو به تو و همه دوستای گلم تبریک بگم.   مامان جون، حال من زیاد خوب نیست. از جمعه شب کمردرد خیلی بدی دارم. قسمت انتهایی سمت چپ کمرم خیلی درد می کنه و گاهی می زنه به پام.احتمالا به عصب سیاتیکم فشار اومده. بد بختی اینه که هفته پیش هم آمپولم رو سمت چپ زدم و خانوم پرستار این بار آمپولم رو جای خیلی بدی زده. درست وسط. اونم کلی قلمبه و سفت شده بود و درد می کرد. حالا درد اون بهتر شده، اما گاهی با درد کمرم قاطی میشه و حسابی کلافه ام می کنه. خلاصه این که تقریبا دو روزه بیشتر وقت رو درازکشم و کمی قاطی کردم. امروز بعد ا...
26 تير 1390

پایان هفته 25 ام

سلام عزیز دلم، حبه انگورم خوبی دختر نازم؟ مامان جونم این روزها یادآور خاطره تلخ پرواز خواهرت بود. آخه خواهرت تو هفته 25( یعنی درست 24 هفته و3 روز)، از پیش ما رفت. حتی هفته پیش که رفته بودم پیش دکتر، اون بنده خدا هم انگار نگران بود و به من یادآوری می کرد که الان طبیعیه تو یه کم نگران باشی چون داری به هفته 25 بارداری میرسی. اما مامان جون، من احساس می کنم خیلی آرامش دارم. انگار پشتم به کوهه. با وجود اینگه دردهای مختلف زیاد دارم اما خیلی نگران نیستم. حتی تو این هفته من و بابایی کلی برای تو کارهای جورواجور کردیم. پروژه اول: رفتیم برات یه ست کالسکه ی خوشگل خریدیم. بعدشم یه تخت پارک خریدیم. پروژه دوم: بالاخره بابا جون راضی شد...
22 تير 1390

هفته 24 ام

سلام عزیز دلم، حبه ی انگورم. خوبی دختر نازم؟ جات راحته؟ چند وقته که می خوام برات بنویسم، اما خیلی تنبلیم میاد. عزیزم از اون هفته ای که آمپول پروژسترون رو تزریق می کنم، از حدود هفته 18، گاهی یه درد خیلی بد و عجیب حس می کنم. چند تا از دوستام هم این درد رو تجربه کردن اما تو اواخر بارداری. و وقتی بهشون میگم بهم می خندن و میگن تو چقدر زود دچار این درد شدی! چند بار هم از بیمارستان پرسیدم، حتی دو تا سه شنبه پیش که وقت دکتر داشتم هم به دکترم گفتم و اون هم معاینه داخلی کرد. اما بهم گفتن که مشکلی نیست و احتمالا طبیعیه. راستی  همون دوتا سه شنبه پیش، سونو هم داشتم واسه طول سرویکس که شکر خدا طولش 42 میلی متر بود و دکتر خیلی راضی...
10 تير 1390

هفته 21 ام

سلام عزیز دلم، حبه ی انگورم خوبی مامان جون؟ جات راحته؟ اذیت که نمیشی؟ عزیزم دیشب اولین شب جمعه ی ماه رجب بود. میگن این شب، شب آرزوهاست. شبی که خدای مهربون بی حساب می بخشه. خلاصه شب عزیزی بود. منم سعی کردم برای همه دوستان و آشنایان مخصوصا اونایی که به گردنم حق دارن دعا کنم. می دونم که حتما خیلیها هم برای من و تو دعا کردن و ازشون ممنونم. گل من ما دو جمعه ی پیش با چند تا از دوستان، یه ماشین ون گرفتیم و راه افتادیم به سمت پاریس. اون طور که من چک کرده بودم با قطار حدود 4 ساعت راه بود و با توجه به حمل و نقلهای انجام شده تو ایران، فکر می کردم خب حالا که ما با ماشین میریم حتما 3 ساعته می رسیم دیگه.... هههههه نخیر از...
20 خرداد 1390

هفته سیزدهم

سلام عزیز دلم، حبه انگورم خوبی مادر؟ جات خوبه؟ مامانی اذیتت نمیکنه؟ مامان جون امروز 30 فرودینه، 19 اپریل. جونم برات بگه که واسه سیزده بدر با یه سری از دوستامون رفتیم پارک. ناهار کباب کوبیده و شام هم جوجه کباب. کلی بهمون خوش گذشت. همه یا وسطی بازی می کردن و یا والیبال. منم الکی خودمو مشغول می کردم که خیلی معلوم نشه بی کارم. اما چند باری هم بهم گفتن که بابا بیا بازی دیگه، چقدر تنبلی. ههههههههههه منم نمی تونستم بگم که بابا جون، حبه انگورم تو دلمه، نمی تونم بدو بدو کنم... راستی اون روز واسه تولد یکی از بچه ها کیک تولد پختم. از این کیکهای اسفنجی که با خامه سفید و شکلاتی تزئین کردم. وسطش هم پر گردو و موز کردم. هم خیلی خوشمز...
6 ارديبهشت 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد