مادرانه

اولین ماچ حسابی !

در پی اشتیاق فراوان شما برای مزه کردن و چشیدن تمام محیط پیرامون، وقتی بغلت کرده بودم، در یک اقدام ضربتی لپم رو کشیدی تو دهنت و شروع کردی به مکیدن. الهی قربونت بشم. هرچند خیلی سریع عکس العمل نشون دادم و لپم رو کشیدم بیرون، اما تا مدتها تو آسمونها بودم. فدات بشم گل من ...
25 بهمن 1390

بازم عید

سلام عزیز دلم، دخترک معصومم امشب بازم شب عیده. یکی از بهترین شبهای سال. شب تولد دو تا از بهترین بنده های خدا. حضرت محمد (ص) و امام صادق (ع). درست پارسال تو همچین شبی عید رو بهت تبریک گفتم و از خدا خواستم که تو عیدی من باشی به یمن این روز خوب. و پارسال فردا روزی, یعنی همون روز عید، متوجه شدم که تو اومدی تو دلم و خدای مهربون تو رو به ما هدیه داده. حالا دقیقا فردا چهار ماهه میشی. خیلی برام این مناسبتها قشنگه. دعا می کنم که سعی کنی تو زندگیت این بنده های خوب خدا رو الگو قرار بدی و بندگی کردن رو از اونا یاد بگیری. آرزو نمی کنم که خیلی آدم موفقی باشی، آرزو نمی کنم که خیلی آدم پولداری باشی، آرزو نمی ...
20 بهمن 1390

گل گلدون من

تو که دست تکون میدی به ستاره جون میدی میشکفه گل از گل باغ . . . وقتی چشمات هم میاد دو ستاره کم میاد میسوزه شقایق از داغ ...
6 بهمن 1390

بازم واکسن

دختر گلم، چغندر مامان جمعه گذشته، بیستم ژانویه، نوبت کلینیک نوزادان داشتیم. در حقیقت باید زودتر این ویزیت انجام میشد، اما خب هم برنامه ما جور نمیشد هم دکتر وقت خالی نداشت. خلاصه واکسنی که قرار بود پایان هفته دوازده تزریق بشه، با تاخیر وقتی که شما سه ماه و ده روزت بود وارد پاهای کوچولو و نازت شد. الهی قربونت بشم مامان جون. میدونم که درد داره، اما خب چاره چیه؟! قبل از واکسن هم خانوم دکتر مهربون حسابی معاینه ات کرد و همه چیزایی رو که باید چک می کرد انجام داد. همش هم می گفت اوووه یو آر وری استرانگ!...هههههههه قربون دختر پهلوونم بشم. وزن گیریت هم به اندازه ماههای قبل نبود. یعنی یه کم شیبش کمتر شده، اما هنوزم خیلی خوب بود. ...
5 بهمن 1390

قهقهه

عسل مامان، طفل معصوم من از دیروز قهقهه می زنی. الهی قربونت برم. انقدر بامزه است. درست مثل فیلمهایی که تو دیدنیها از نی نی ها نشون میدن، یا مثل کلیپهایی که تو یوتیوب هست. دیشب بابایی دستاشو تکون میداد و هو هو می کرد و تو چند ثانیه قهقهه میزدی و باز منتظر حرکت بعدی می موندی. منم کلی ازت فیلم گرفتم. اونقدر خندیدی که حسابی خسته شدی. ان شاءالله که همیشه تو زندگیت شاد و خندون باشی. خیلی دوستت دارم. ...
29 دی 1390

یه خانوم سه ماهه

سلام گل نازم. سه ماهه شدی. به همین زودی.  سه ماهگیت مبارک معصوم من. ناز من. طفل من. خیلی دوستت دارم. فعلا همین... ...
20 دی 1390

پتو ستیزی!

چغندرم، خرگوشکم، دخترکم وقتی از خواب بیدار میشی شروع می کنی به دست و پا زدن و پاهات رو خیلی تکون میدی.طوری که به راحتی پتو رو می زنی کنار. دیشب هر بار برای شیر دادن بهت بیدار می شدم، می دیدم پتو روت نیست. هر دفعه هم بعد از اینکه بهت شیر می دادم و دوباره میذاشتم تو تختت، تا جاییکه می تونستم کناره های پتو رو بین تشک و دیواره های تخت فرو می کردم که نتونی بندازیش کنار، اما باز روز از نو و روزی از نو! آخه مادر جون این چه کاریه؟ این پتوی بیچاره چه هیزم تری بهت فروخته؟ هان؟ ...
30 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد