بیم و امید
سلام عزیز دلم
مامان جون دیروز رفتم پیش دکتر تغذیه. بهم گفت احتمالا تو تو دلم نیستی.
آخه تو یه هفته 1 کیلو 400 گرم از وزنم کم شده.
خودمم یکی دو روزه کمردرد دارم.... خیلی دوست دارم که اومده باشی.
اما اصرار نمی کنم. به قول بابایی خدا جون داره مقدمات حضورتو تو دنیا فراهم میکنه.
ههههههه البته بابات انقدر هم پیر نیست ها، یه کوچولو جوونتره.
راستی دیروز جرقه یه اظهار وجود کرده و مامانشو برده تو آسمونا...
ما هم همگی کلی از خودمون ذوق دروکردیم..
دیگه اینکه مامان جونی، یه کم سخته واسم انتظار کشیدن. نمی دونم سرمو چه جوری گرم کنم که روزها زودتر بگذرن. کاش اومده باشی تو دلم. کاش سلامت باشی. کاش زودتر دنیا بیایی و مونسم بشی. گاهی شبا با بابایی میشینیم برات دنبال اسم می گردیم. می بینی چقدر دوستت داریم؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی