مادرانه

خدای مهربون

1389/11/6 20:51
نویسنده : سارا
410 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم

مامان جون الان از یه موضوعی خیلی خوشحالم و از یه موضوعی یه ذره ناراحتم.

ناراحت که نه، یه کم فکرمو مشغول کرده.

اول موضوعی که براش خوشحالم: مامانی امروز مامان جرقه گفت که خونریزی داره. وای مامان جونم همه ی خاله ها خیلی ناراحت و هول شده بودن.... من که دستام یخ زده بود.. اما از یه طرف هم خیلی امیدوار بودم به لطف خدای مهربون.... یه جورایی ته دلم روشن بود.

تا اینکه چند دقیقه پیش متوجه شدم که خاله سما رفته و جرقه رو درحال شنا کردن دیده. دکترش هم بهش گفته که خدا رو شکر مشکلی نبوده.

وای مامان جون، نمی دونی چقدر خوشحال شدم. آخه من جرقه رو خیلی زیاد دوست دارم.

حالا اون موضوع دوم...

مامانی نمی دونم چرا بعضیها، یا شاید بیشتر ما ایرانیها به خودمون اجازه می دیم وارد مسائل خصوصی آدمها بشیم و پشت سرشون راجع بهش حرف بزنیم و گاهی هم شایعه پراکنی کنیم... این خیلی بده. امیدوارم تو هیچ وقت همچین کاری نکنی.... من واقعا از این کار متنفرم.

مامان جون، به نظر من نی نی دار شدن خصوصی ترین موضوع یه مامان و بابا می تونه باشه. واقعا خصوصیه... حالا شاید یه ما مان و بابا دوست دارن وقتی خدا بهشون یه نی نی هدیه می کنه، قبل از تولد اون نی نی برن و به بقیه دوستاشون خبر بدن. اما یه ما مان و بابایی اینو دوست ندارن و فقط می خوان این موضوع پیش خودشون بمونه.

یعنی واقعا این حق رو ندارن؟

بعضی ها انقدر راحت به خودشون اجازه می دن در امورد بچه دار شدن دیگرون صحبت کنن که واقعا من مونده ام که اینا دیگه چه جور آدمایی هستن!

من خودم اگه یه مامان کاملا قلمبه بیاد پیشم، تا وقتی که خودش نگفته هر گز به خودم اجازه نمیدم ازش سوال بکنم که " هی فلانی خبریه؟"  بعدشم بزنم زیر خنده...

می دونی چیه؟... امروز رفته بودم تو یه جلسه علمی. یه خانومی که تا کمتر از یه ماه دیگه مدرک دکتراش رو میگیره، بهم گفت " ما شایعه هایی راجع به شما شنیدیم. اونم از یه منبع موثق"..... یعنی مامانی من داشتم شاخ در می آوردم!!!!!!!!

آخه یکی نیست بگه بابا مثلا شماها تحصیل کرده اید.... هر چی هم بهشون می گی نه بابا خبری نیست... به زور میگن نه ما مطمئن هستیم. آخه بابا گیرم که خبری هم باشه. وقتی طرف میگه نیست، یعنی دوست نداره بگه. یعنی موضوع به شما مربوط نمیشه...

مامان جونم این قصه سر دراز داره...امیدوارم تو هیچ وقت پاتو تو حریم خصوصی هیچ کسی نذاری.

قربونت بشم. خیلی دوستت دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان فرشته
7 بهمن 89 15:17
وای سارا جونم یه دنیا ازت ممنونم ........ خیلی دوستت دارم گلمممممممممممم بوسس که به فکر منو جرقه ای ........... امیدوارم هر چه زودتر همبازی جرقه بیاد ............ این مطلبت منو یاد همسایه پایینیمون انداخت که کلانتر ساختمونه و هر وقت منو می بینه می گه خبری نشد ؟ منم می گم هنوز نه و سریع رد می شم چرا اینجورین ؟
مامان فرشته
9 بهمن 89 18:58
سارا جونم پس کجایی


زیر سایه ی شما سما جونم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد