مادرانه

هوای تازه

1389/11/5 16:49
نویسنده : سارا
402 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم

مامانی امروز شکر خدا حالم خیلی خوبه.

هر چند با دل درد خیلی شدیدی از خواب بیدار شدم، اما بالاخره اون قضیه ای که یکی دو روز بود داشت اذیتم می کرد، حل شد.

 

عزیزم چند وقت پیش واسه خاطر اینکه تصمیم گرفتیم تو رو دعوتت کنیم، رفتم پیش دندون پزشک که از سلامت دندونام مطمئن بشم که خدای نکرده اگه تو اومدی یه وقت اذیت نشی.

مامانی آقای دکتر گفت دوتا از دندونایی که قبلا پرشون کرده بودم نیاز به درمان مجدد دارن و بعد از مشورت با یه دکتر دیگه و بابا جون، بالاخره چهار نفری تصمیم گرفتیم که یکیش دوباره ترمیم بشه و یکیش هم فعلا کشیده بشه.

وای مامان جون، خیلی بد بود. خیلی اذیت شدم. مخصوصا اون دندونی که کشیدمش.... خونریزیش بند نمی اومد... خیلی هم درد داشت.... همش دهنم پر خون می شد... مامان جونم فرداش مجبور شدم همه لباسامو و رو تختی و رو بالشی ها رو بشورم...

عزیزم، اصلا اشکالی نداره... همه ی اینا رو به خاطر شیرینی اومدن تو تحمل می کنم.الهی من فدات بشم.

هههههه می دونی بابا جون چی می گفت؟... وقتی می دید من درد می کشم، می گفت اگه نی نی قدر تو رو ندونه، دندوناشو خرد می کنم

ههههه مامانی نترسی ها! شوخی میکنه گلم... بابا جون خیلی دوستت داره. البته من مطمئن هستم که تو هم خیلی نی نی نازی هستی و هیچ وقت دل من و بابا جون رو نمیشکنی...

عزیزم زودتر بیا. ما خانواده ی خوشبختی خواهیم بود. چون همدیگه رو خیلی دوست داریم...

 

 

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان فرشته
5 بهمن 89 18:12
آخ جون هم بازی جرقه تو راهه
آذر
5 بهمن 89 20:28
سلام چه خوبه که همه ی نی نی های وبلاگی با هم دوست باشن و از حال هم باخبر اگه تمایل داشتی واسه تبادل لینک یه خبر بده
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد