مادرانه

فقط ۸۴ روز

1390/5/12 15:16
نویسنده : سارا
563 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

خوبی‌ عزیز دلم؟

مامان جون دیدی روزهای باقی‌ مونده تو تیکر بالای صفحه دو رقمی‌ شده؟ فقط ۸۴ روز دیگه مونده.

ای خدا یعنی‌ می‌شه این ۸۴ روز هم با خوبی‌ بگذره و دختر نازم رو ببینم؟

مامان جون عجله ای‌‌ ندارم ها. الانم تو دختر گل من هستی‌ و با بودنت حسابی‌ منو شگفت زده میکنی‌.

دیروز رفته بودیم دکتر.

خانوم دکتر ازم پرسید دوران بارداری برات جالبه؟

تو دلم گفتم از کجاش برات بگم؟ چه جوری برات تعریف کنم؟

مامانی‌ هر ثانیه فکرم پیش توئه. احساس می‌کنم هر مادری باید این جوری باشه.

وقتی‌ میگن زنهای قدیمی‌ چه راحت ۱۰-۱۵ بار باردار میشدن و ۷-۸ تا بچه سالم دنیا میاوردن و چند تایی رو هم راحت از دست میدادن، دلم می‌خواد با تمام زنهای قدیمی‌ بشینم و زار بزنم.

آخه شما چه میدونین؟ یه زن اگه هزار بار هم باردار بشه، هر هزار بارش یه حسی تو وجودش متولد می‌شه که قابل توصیف نیست. یه زن اگه ۱۰ تا هم بچه داشته باشه، اگه حتی تو مراحل اولیه بارداری جنینش پرواز کنه، داغی‌ میاد تو دلش میشینه که هیچ وقت جاش خوب نمی‌شه.

یه زن هر بار که مادر می‌شه، حتی اگه بار دهمش باشه، بازم مادره. با تمام شگفتیهای دوران بارداری و مادری..

بگذریم مامان جون این قصه سر دراز داره.

دیروز دیدمت. سر به زیر شده بودی مامان جون. دکتر گفت تا هفته ۳۴ میتونی‌ کلی‌ بچرخی. اما معمولا از هفته ۳۵ دیگه وضعیتت ثابت می‌شه که امیدواریم اون موقع هم دختر سر به هوایی نباشی‌. چون تولدت سخت می‌شه.

واسه هفته ۳۰ یعنی‌ ۲ هفته دیگه یه سونو بهم داد که وضعیت جنین برسی‌ می‌شه و احتمالا قد و وزنت رو هم اندازه میزنن.

از دکتر پرسیدم اگه زایمان این تو این روزها اتفاق بیفته احتمالش هست که نوزاد سالمی داشته باشم؟ و دکتر هم گفت با وجود اینکه خیلی‌ زوده اما علم و تکنولوژی انقدر پیشرفت کرده که اگه الان هم دنیا بیائی‌ احتمالا می‌تونن سلامتت رو حفظ کنن و اینجوری یه کم خیال من راحت شد. البته مامان جون قرار نیست که شما قبل از هفته ۳۸ دنیا بیائی‌. باشه دختر گلم؟

دیگه برات بگم که تا حالا کلی‌ وسیله برات خریدیم. جا به جا کردن کمدهات خیلی‌ سخت بود و بابا جون دست تنها. نمیذاشت من هم کمکش کنم. اما تازه به فکرش افتاده که اتاقت رو رنگ کنه! هر چی‌ قبلا من می‌گفتم، بابا جون میگفت نمیخواد. اما حالا که تخت و کمدت اومده بابایی سر ذوق اومده و می‌خواد اتاقت رو رنگ کنه. اما هم هوا سرد شده، هم ماه رمضونه، هم کلی‌ وسیله تو اتاقت هست. حالا هی‌ من میگم نمیخواد اما بابایی میگه احتمالا یکشنبه رنگ میزنم... خدا به خیر بگذرونه.

مامان بزرگ هم گفت کلی‌ برات لباس خریده و برامون پست کرده، احتمالا تا ۲۰ روز دیگه میرسه. ما هم که خریده بودیم. حالا باید صبر کنم تا وسایلی که مامان بزرگ پست کرده برسه تا ببینیم اگه باز چیزی کم بود بریم بگیریم.

و اما یه خبر با تاخیر: جرقه کوچولو که حالا واسه خودش شده گیسو خانوم دنیا اومد به سلامتی‌.

مامانی‌ نمی‌دونی شب تولدش چه حسی داشتم. هی‌ بابا جون رو میبوسیدم و می‌گفتم سما زایمان کرده و ‌همش تو رویا بودم. همش دلم پیش خاله سما بود که بعد از اون همه سختی بالاخره گیسو رو کنار خودش می‌بینه... آخرش بابایی گفت حالا چرا انقدر منو بوس میکنی‌؟ من که نزاییدم!.. هه هه تازه فهمیدم چقدر تو فکر و خیال بودم.

بعدا هم که عکس گیسو رو دیدم با صدای بلند زار میزدم و گریه می‌کردم و اصلا نمیتونستم خودم رو کنترل کنم. ماجراهای بارداری سما جون و سختی‌هایی که تحمل کرده بود مثل یه فیلم از جلوی چشمم میگذشت... خدایا شکرت‌... خدا جون هزار بار شکرت‌.

 

پی‌ نوشت: از دوستان خوبم که تو پست قبلی‌ نگرانشون کردم، خیلی‌ معذرت می‌خوام و ممنونم که به یادم بودین. شکر خدا ما حالمون خوبه. امیدوارم همگی‌ روزهای خوبی‌ داشته باشین.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

مامان نی نی ناز
12 مرداد 90 17:52
به به دلم وا شد .... چه پست خوب و شادی ..... آفرین مامان سارا. ساراجون سختش گذشت ... ان شالله این مدت باقی مونده رو هم سلامت می گذرونی و دخملمون به موقع ، صحیح و سالم دنیا می اد. باران جون خاله وسایلات مبارکت باشه .... ان شالله به دلخوشی استفادشون کنی .
سفانه
13 مرداد 90 16:56
آآآآآآآآآآآآخی عزیز دلم ایشالله مبارکت باشه وسایل باران جونم. وااااااای میتونم تصور کنم که الان چه شوق و ذوقی داری برای چیدن اتاقش.... مبارکت باشه. به زودی خودش سالم و سلامت میاد و ازشون استفاده میکنه ایشالله. فقط سارا یادت باشه بچه اونقدری که لباس تو خونه و زیر دکمه دار لازم داره لباس بیرون تو سال اول لازم نداره هاااااااا..... تو خونه ای هاش زودی کثیف میشن باید عوض کنی.... الهی خاله فداش بشه....... این روزهای باقیمانده هم به زودی میگذرن و تو رسما میشی یه مامان خوشگل.... الهی آمین
مامان شازده کوچولو
14 مرداد 90 16:41
سلام ساراجونم خدارو شکر که حال همتون خوبه ان شاالله همیشه دلت شاد باشه ، این روزها رو هم به سلامتی پشت سر میگزاری و خواهی گفت که چقدر زود گذشت....... مواظب خودت و دختر نازمون باش راستی یادت باشه از اتاقش برامون عکس بزاری... من که از همین الان کلی ذوق کردم ، تصورش هم لذت بخشه
setareh
15 مرداد 90 11:29
عزیزممممممممممم مبارک وسایل دخملی باشه انشاا...به سلامتی بیادو ازشون استفاده کنه ........ سارا خدا رو شکر انگار همین چند روز پیشا بود که از درد پهلوت شکایت میکردی قبل از اینکه متوجه بشی نی نی داری .......... ای خدا شکرت ...........بوسسسسسسسس
گل یاس
17 مرداد 90 1:49
سارا جونم وسایل های کل دخملی مبارک باشه الهی خاله فدات بشم که 80 روز مونده بیای بغل مامان ساراانشالله به سلامتی این روزها هم می گذره سارا جونم دلم برات تنگ شده کجاییییی؟
مامان آرین
17 مرداد 90 16:35
سلام سارا جون ، عزیزم دیگه چیزی نمونده و ایشالا به سلامتی این روزا هم زودی میگذره.مواظب دخملت باش
منا
22 مرداد 90 9:24
سلام سارا جون خوبی مامانی؟ ایشالا نی نی تو هم تپلی و سالم بدنیا بیاد و مثل گیسو جون و عکسش را بذاری اینجا و من کلی از ذوقم اشک بریزم درست مثل اولین بار که گیسو را دیدم!
مامان آرین
22 مرداد 90 23:34
سارا جووووووووووون سلام خوبی ؟نی نی خوبه؟
مامان شازده کوچولو
23 مرداد 90 16:48
سما
23 مرداد 90 19:25
سلام عزیز دلممممممممم مبارکههههههههههه سارا جونم دیگه چیزی نمونده وای می دونم الان تو دلت چه غوغایی به پاست ان شاا... این روزا زودتر می گذره و دخمل نازتو بغل می گیری بوسسسسسسسسس
سارا
24 مرداد 90 13:21
قربونت برم ، ايشااله زود زود زود به قول بچه ها ني ني از دلت بياد بيرون و توپول موپول به من و پسرم هم سربزن
مامان نی نی ناز
24 مرداد 90 15:24
بوس برای باران ناز خاله و مامان مهربونش.
مریمی
30 مرداد 90 15:08
کجایی سارا جونممممممممم... نگرانت شدم...یه خبری بد ه بهمون... باران خوبه؟؟ ایشالا که مثل همیشه ددر باشی....بوس
آنی
1 شهریور 90 1:17
سلام عزیزم برات ارزوی سلامتی می کنم که این روزها هم به سلامتی سپری بشه و نی نی و سالم بدنیا بیاد
مامان شازده کوچولو
1 شهریور 90 17:13
سلام ساراجان نیستی گلم مواظب خودت و دختر نازمون باش
سما
2 شهریور 90 22:36
سلامممممممم عزیزم خوبی ؟ باران جونممممممممم خوبه؟ دلم برات یه ذره شده بوسسسسسسس
پسري از نسل فاطمه سلام الله عليها
4 شهریور 90 17:08
با سلام اگر به دنبال یک زندگی شیرین هستید به وبلاگ زیر بياييد www.khoshbakhti20.blogfa.com وي‍ژه متاهلین وبلاگی حاوی نکات کلیدی برای ایجاد زندگی شيرين
سفانه
5 شهریور 90 23:24
پس کجایی مامان مهربون؟؟؟ چرا نمیای به وبلاگ باران خانوم ما سر بزنی... وقتی دخمل نازت بیاد دیگه وقت سر خاروندن هم نداری هااااا.... بدو بیا به اینجا برس که دل ما هم برات تنگه..... بووووووووس
گل یاس
6 شهریور 90 1:46
سلام عزیزم من آدرس وبلاگمو تغییر دادم http://ninifarnoush.blogfa.com/
مامان جون
9 شهریور 90 3:43
سلام عزیزم خوبی؟منم تازه مامان الان که این حسو داری وقتی به دنیا بیاد میفهمی مامان شدن یعنی چی!خیلی قشنگه اونقدر قشنگ که به همه سختیاش می ارزه.به من هم سر بزن خوشحال میشم
عسل
9 شهریور 90 17:16
سارا جونم اینو خیلی قشنگ گفتی حس مادر شدن حسی نیست که تکراری و قدیمی بشه حالا که بچه ام تو بغلمه می فهمم مادر یعنی چی انگار تا حالا فقط در حد یک کلمه ازش می دونستم
اعظم
12 شهریور 90 23:46
کجایی سارا جونممممممممم...باران جونممممممممم خوبه؟ دلم برات یه ذره شده
مامان گیسو
13 شهریور 90 22:14
سلام سارای گلم خوبی ؟ دلم برات تنگ شده هر وقت می آم اینجا و این پست رو می خونم خیلی حس خوبی بهم دست می ده فقط 50 روز مونده شکر خدای خوبم می بوسمت سارا جونم
اعظم
14 شهریور 90 15:10
سارا چونم دیشب تو خواب داشتم دعات میکردم..........خوابمو تو وبلاگم نوشتم.......تو رو خدا منو دعا کن
مامان نی نی ناز
15 شهریور 90 19:52
سلام ساراجون هر چی پیغام برات می ذارم انگار بهت نمی رسه... به هر حال امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشی. بووووووووووسسسس
فندق مامان و بابا
26 شهریور 90 10:27
خیلی وبلاگ جالبی دارین امیدوارم این 39 روز رو بخوبی سپری کنید ما منتظر عکسای نی نی تون هستیم اکه دوست دارید به ما سر بزنیدhttp://www.fandoghak.blogfa.com/
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد